وی نیمه اول آذرماه جاری برای ارزیابی طرح یوزپلنگ آسیایی به دعوت این طرح به ایران آمد.وظیفه این گروه فراهم کردن دادهها و اطلاعات برای به روز کردن «لیست سرخ» اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت است که در خدمت بسیاری از سازمانهای بینالمللی و به نوعی کانون فعالیتهای مربوط به حفاظت از گونههای گربهسانان در سراسر دنیاست.دکتر موزر اهل سوئیس است. وی فعالیت اصلی خود در زمینه گربهسانان را با کار تحقیقاتی روی سیاهگوش اروپا- آسیایی آغاز کرد.
در قرن نوزدهم اینگونه در اروپای غربی کاملا از عرصههای طبیعی ناپدید شده بود، وی با مطالعه و تحقیق موفق به بازگرداندن و احیای سیاهگوش در ناحیه آلپ سوئیس شد. وی همچنین در زمینه بررسیهای عمومی در مورد سایر گربهسانان سراسر دنیا مشغول فعالیت است.آنچه در ادامه میآید گفتوگویی است با وی در باره «گروه متخصصان گربهسانان» دنیا و بازدیدی که در اوایل آذرماه جاریاز زیستگاهها و فعالیت طرح یوزپلنگ آسیایی در ایران داشته است.
- چه عاملی باعث شد برای ارزیابی طرح یوزآسیایی به ایران بیایید؟
گروه متخصصان گربهسانان از چندی پیش با ایران همکاری میکرد، با کمال تأسف یکی از اعضای ایرانی این گروه، دکتر هرمز اسدی، در حادثه تصادف درگذشت. ایشان و همکارانشان به ما اطلاع دادند که وضعیت یوز در ایران چندان خوب نیست، آنها موفق شدند پیتر جکسون، رئیس قبلی گروه گربهسانان را برای اولین بار به ایران دعوت کنند، بسیار واضح است که اینگونه که تنها در ایران یافت میشود و وضعیت خوبی ندارد؛ عامل مهمی برای حضور ما است؛ من فکر میکنم در دنیا کمتر کشوری مانند ایران وجود دارد که چنین تنوعی در گونههای گربهسان آن وجود داشته باشد.
- برنامه آینده شما برای حفاظت از سایر گونههای گربهسان در ایران مانند پلنگ، کاراکال، سیاهگوش و گربههای کوچک وحشی چیست؟
بسیاری از گونههای کوچک گربهسان و همچنین گربههای متوسط از لحاظ جثه، مانند کاراکال یا گربههای شنی هستند که دانش ما از آنها بسیار اندک است و در باره وضعیت پراکندگی، پویایی جمعیت، افزایش یا کاهش جمعیت آنها هیچچیز نمیدانیم، بنابراین من فکر میکنم ایران نه تنها در مورد تحقیقات در سطح ملی بلکه در سطح جهانی از این لحاظ کشور بسیار مهمی است. نکتهای که وجود دارد اینکه در دنیا بیشتر به گربهسانان بزرگ مثل شیر، ببر، پلنگ و تا حد زیادی یوزپلنگ توجه میشود. بسیاری از متخصصان و افراد در جوامع علمی حتی نمیدانند گربههای کوچک وجود دارند! به همین دلیل عمده بودجه هم صرف گربهسانان بزرگ میشود. بنابراین من امیدوارم در آینده شاهد افزایش علاقه و تحقیق روی انواع گونههای گربهسانان در ایران باشیم، من در کشور شما نیروی بالقوه بالایی برای این تحقیقات میبینم، تمام این جوانانی که ایثارگرانه، با علاقه و همگی دارای تحصیلات بالا در این زمینه مشغول به فعالیت بودند، اگر به سمت مطالعات میدانی سوق داده شوند تا جایی که به حفاظت مربوط میشود میتوان نه تنها در کشور خودتان بلکه در کشورهای همسایه و در سطح جهان از این دانش و انرژی بهره برد.
- آیا امکان دارد برخی اولویتهای حفاظتی خود را در اختیار ما قرار دهید که مطمئن هستم به حفاظت از حیات وحش ما کمک میکند؟
اولویت حفاظتی از نظر من در ایران متمرکز بر گربهسانان است، حفاظت از اینگونهها منجر به حفاظت از تمام زیستگاه میشود. همان طور که میدانید گربهها گونههای شکارگر در راس هستند، اگر ما اهمیت حفاظت از آنها را به آگاهی همه برسانیم موفق میشویم سایر گونهها و زیستگاهها را حفظ کنیم، گربهسانان حامل پیام مهمی هستند، حفاظت از آنها به معنای حفاظت از یک گونه نیست، حفاظت از اکوسیستم، گونههای طعمه و سایر گونههای گیاهی و جانوری است، حفظ گستره خانگی گربهسانان از بالاترین اولویت برخوردار است. ایران به لحاظ موقعیت مکانی در ارتباط با گربهسانان کشور بسیار مهمی است، اگر ما بتوانیم اهمیت این موضوع را که گربهسانان ایران گونهها ی بهاصطلاح «پرچم» هستند به مردم گوشزد کنیم قدم مهمی در جهت حفظ آنها برداشتهایم، این گونههای پرچم دار میتوانند گونه «چتر» هم باشند یعنی حفاظت از آنها به منزله پوشش دادن حفاظت از تمام زیستبوم و تمام گونههای گیاهی و جانوری است.
- بهعنوان یک منبع شناخته شده جهانی، پیشنهاد شما در مورد ارائه یک برنامهریزی راهبردی در مورد گربهسانان ایران چیست؟
IUCN در کل سازمانی است که سعی میکند یک بازنگری در سطح کل کشورها و اکوسیستمهای مربوط به آنها داشته باشد. یک ویژگی گربهسانان، بهخصوص بزرگجثهها در مقایسه با طعمههای آنها این است که همیشه تراکم بسیار کمتری دارند، جمعیت زیستای ما از چند صد هزار تا چند هزار فرد را شامل میشود، ما دائما به بررسی سرزمینهای وسیع و یا بخشهای وسیعی از طبیعت میپردازیم، اکنون در دنیای مدرن دو جنبه وجود دارد یکی اینکه بسیاری از این جمعیتهای زیستا در سراسر کشورهای مختلف پخش شدهاند و معمولا در یک کشور زندگی نمیکنند، بنابراین ما برای برنامهریزی راهبردی نیاز به همکاری بینالمللی داریم، جنبه دیگر اینکه فعالیتهای انساتی عمدتا به پیشرفت اقتصادی بها میدهند که بهصورت روز افزون باعث تکهتکه شدن سرزمینها و محدوده پراکندگی گونهها میشود و آنها را به قسمتهای کوچکتری که بیولوژیستها «فرا جمعیت» مینامند تقسیم میکنند، پس ما ابتدا نیاز داریم بدانیم جمعیت این گونهها تا کجا کشیده شده و کدام مرزهای بینالمللی را شامل میشود یعنی مرزهای اکولوژیک را تعیین کنیم و این نیاز به دید فراملی دارد، عامل زمان هم بسیار حیاتی است، در مواردی که با طبیعت سر و کار داریم جایز به انجام خطا نیستیم چون زمان زیادی لازم است تا وضع دوباره به حالت اول برگردد، تمام کشورها در این باره باید از دیدگاهها و تجربیات هم آگاه شوند و کمک بگیرند و این یکی از وظایف اصلی گروه متخصصان گربهسانان در دنیاست.
- همانطور که میدانید در هفته اخیر دو قلاده یوزپلنگ که به شدت در معرض خطر انقراض است، در اثر تصادف جادهای کشته شدند، یکی از آنها سومین قلادهای است که در حوالی منطقه یکسانی در یزد در سه سال گذشته از بین میرود، شما چطور این مسئله را توجیه میکنید؟
من فکر میکنم مشکل خود جاده است، ما باید از طراحی و ساخت جادههایی که موجب قطع زیستگاههای حیاتی گربهسانان میشود پرهیز کنیم. در مورد یوز مشکل متفاوت است؛ ما چندین جمعیت یوز در ایران داریم که حتی بزرگترین آنها هم بسیار کوچک است، بهعنوان یک جمعیت بسیار با ارزش، بسیار هم ناچیز است، در مورد تلفات جادهای، بازسازی یا ساختن جادههای جدید، مستقیم، سریع و آسفالته در بین آنچه ما اصطلاحا دو جمعیت مینامیم باید پرهیز کرد. آنچه باعث میشود یوز از زیستگاه کوهستانی خارج شود چیزی است که نیاز به تحقیقات در آینده دارد، در حال حاضر ما نمیدانیم آیا بخشی از پراکندگی آن در محل این جادههاست یا اینکه گستره خانه آن در آنجا واقع شده، یا اینها حیوانات جوانی هستند که قلمرو مادری را ترک میکنند که البته تمام این موارد هم ممکن است.
احتمالا در این منطقه کریدورهایی وجود دارند که جمعیتهای کوچک از آن طریق با هم در ارتباطند و ما باید این کریدورها را مشخص کنیم.وقتی یک جاده از میان کریدورها میگذرد قطعا باعث کشته شدن یوزها میشود، حال سؤال اصلی اینجاست، چطور میتوان جلوی این حوادث را گرفت؟ پاسخ این سؤال چندان ساده نیست، در این موارد باید از اشغال غیرمنطقی عرصههای طبیعی جلوگیری کرد، برخی از این عرصهها برای ادامه زندگی یک گونه حیاتی هستند، یک سری اقدامات کاهش دهنده برای این حوادث وجود دارند ازجمله مشارکت مردم، استفاده از روشنایی در مناطق حساس که جاده عبور میکند، کاهش سرعت در این جادهها، علائم هشدار دهنده عبور حیوانات؛ اما مهمترین نقش افزایش آگاهی عمومی است، من خوشحالم که میبینم روزنامهها در ایران به موضوع یوز علاقهمندند و سعی در بالا بردن آگاهی عمومی دارند.
- شما معتقدید کدام بخش از مواردی که گفتید نقش مهمتری برای جلوگیری از کاهش بیشتر جمعیت یوز دارند؟
نمیتوان گفت کدام بخش مهمتر است اگر شما یک سهپایه داشته باشید نمیتوانید بگویید کدام پایه مهمتر است، اما در عین حال معتقدم تلفات جادهای بسیار مهم هستند و باید جلوی آن را گرفت، همچنین بهنظر من حفاظت از یوز در زیستگاه خودش از اهمیت بالایی برخوردار است، عرصههای اکولوژیک باید به اندازه کافی وسعت داشته باشند و جمعیت طعمهها باید حفظ شوند و افزایش یابند، یوز تنها با وجود طعمههای کافی میتواند به حیات خود ادامه دهد، در درجه بعد ما قطعا باید فکری برای کریدورها کنیم اما آنچه انجام میدهیم باید کاملا هوشمندانه و علمی باشد زیرا شاید فرصت جبران آن وجود نداشته باشد.
- نظر شما در مورد پیشرفت طرح یوز آسیایی چیست؟ آیا امیدی برای نجات یوزها از خطر انقراض هست؟
آینده را نمیتوان دید، اما میتوانیم به گذشته نگاه کنیم و بسنجیم که چگونه بوده، آن وقت میتوانیم موضوع را دنبال کنیم، یک دستاورد مهم که طرح یوز آسیایی داشته این است که یوزآسیایی هنوز در ایران زنده است، نابودی اینگونه یکی از بزرگترین ترسهای علاقهمندان به محیط زیست و زمانی پیتر جکسون بود. زمانی او فکر میکرد یوز آسیایی منقرض شده، آن موقع وضعیت بسیار بغرنج و خطرناک بهنظر میرسید اما اکنون من معتقدم یک قدم بزرگ برداشته شده، در حال حاضر یوز بهطور بحرانی درمعرض خطر انقراض است، هر چند ما نمیتوانیم روند تغییر جمعیت آن را اندازه بگیریم زیرا در این مورد ما با فقدان اطلاعات از گذشته مواجه هستیم و آنچه امروز به ما لطمه میزند همین نبود اطلاعات است، ما نمیدانیم جمعیت آن کم شده یا به احتمالی زیاد شده است اما فرض را بر این گذاشتهایم که حداقل در دهه 90ثابت بوده است.
- شما از پارک ملی توران بازدید کردید، توران یک ذخیره گاه زیست کره است که یکی از ویژگیهای ذخیرهگاه مشارکت مردم بومی در حفاظت ازآن است، در مقایسه با سایر ذخیرهگاهها در دنیا آن را چگونه دیدید؟
البته زمان بازدید من کوتاه بود، از یک جهت من نمیتوانم آن را با سایر ذخیرهگاهها مقایسه کنم چون موقعیت و مکان آن متفاوت است، از جهت دیگر یک ویژگی مشترک بین تمام ذخیرهگاهها وجود دارد. شما در مورد مردم بومی پرسیدید و بهره و منفعتی که مردم میتوانند از حفاظت از این نواحی داشته باشند، در دنیا ذخیره گاههای زیست کره و سایر مناطق حفاظت شده از دو جنبه برای مردم محلی منفعت و ارتقای مالی به همراه دارند، یکی اینکه پایه اقتصادی زندگی مردم را تغییر میدهند که این به سختی اتفاق میافتد، در واقع بسیاری از تغییرات در دوره کوتاه اتفاق نمیافتد و ارزش آن در درازمدت ارزیابی میشود، از طرف دیگر ما میخواهیم سبک زندگی سنتی بهعنوان میراث فرهنگی در کنار میراث طبیعی حفظ شود، اما مردم توقع رفاه بیشتر و امکانات بیشتر دارند و برقراری تعادل بین این دو نیاز مشکل است، بدین معنی که مردم یک زندگی دوگانه پیدا میکنند یعنی از زندگی سنتی با امکانات و رفاه کافی برخوردار میشوند و این برمیگردد به همان مفهوم اصلی ذخیره گاه زیست کره.